کشکول بیرجندی

شعر و گویش بیرجندی

کشکول بیرجندی

شعر و گویش بیرجندی

ربا

اهل آبادی ما بس که ربا می خوردند


بانکهایِ همه جا غبطه به ما می خوردند


رشوه را از تهِ دل مثلِ هلو بلعیده...


رانت ها را همه بی هول و ولا می خوردند


بابتِ روزیِ از پیش مقدّر شده هم


قسمِ حضرت عبّاس(ع) و خدا می خوردند


همه ی ثروتِ دِه در کفِ دَه درصد بود


مابقی هم که فقط بادِ هوا می خوردند


هیچ کس در غمِ خشکیدن دریاچه نبود


غصّه یِ آبِ جکوزی و سونا می خوردند


چون زنان ظاهراً از قبل بلاتر بودند


هَی به پستِ رجُلِ اهل بلا می خوردند


صحبت از داشتنِ جامعه ای سالم بود


با وجودیکه همه قرص و دوا می خوردند


یک جوان بابت یک شغل به هر در می زد


عدّه ای با دو سه منصب دو سه جا می خوردند


روزه را پُشتِ درِ بسته و نذری ها را 


بولدوزر وار در ایّام عزا می خوردند


نزَدَم قومِ مغول را مثل اینجا زیرا..


این چنین با ولع آن قوم کجا می خوردند!


«محمدحسین بهدانی»


@kashkoletanzekolahfarangi

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد