اهل آبادی ما بس که ربا می خوردند
بانکهایِ همه جا غبطه به ما می خوردند
رشوه را از تهِ دل مثلِ هلو بلعیده...
رانت ها را همه بی هول و ولا می خوردند
بابتِ روزیِ از پیش مقدّر شده هم
قسمِ حضرت عبّاس(ع) و خدا می خوردند
همه ی ثروتِ دِه در کفِ دَه درصد بود
مابقی هم که فقط بادِ هوا می خوردند
هیچ کس در غمِ خشکیدن دریاچه نبود
غصّه یِ آبِ جکوزی و سونا می خوردند
چون زنان ظاهراً از قبل بلاتر بودند
هَی به پستِ رجُلِ اهل بلا می خوردند
صحبت از داشتنِ جامعه ای سالم بود
با وجودیکه همه قرص و دوا می خوردند
یک جوان بابت یک شغل به هر در می زد
عدّه ای با دو سه منصب دو سه جا می خوردند
روزه را پُشتِ درِ بسته و نذری ها را
بولدوزر وار در ایّام عزا می خوردند
نزَدَم قومِ مغول را مثل اینجا زیرا..
این چنین با ولع آن قوم کجا می خوردند!
«محمدحسین بهدانی»
@kashkoletanzekolahfarangi