کشکول بیرجندی

شعر و گویش بیرجندی

کشکول بیرجندی

شعر و گویش بیرجندی

داف پری سان

رفته بودم سرِ کوچه دو عدد نان بخرم


و کمی جنس بفرموده ی مامان بخرم


از قضا چشم من افتاد به یک دوشیزه


قصد کردم قدحی " ناز  "از ایشان بخرم


ناز از دلبر طنّاز ،خریدن دارد


بهترآن است که از دافِ پری سان! بخرم


بس که ابروی"تتو" با مژه اش  سِت شده بود


مانده بودم چه از آن سرو خرامان بخرم


لبِ غرق رُژ و گیسوی فَشن را باید..


شده حتّی به شبی رفتنِ زندان،بخرم


بی خیالِ رصد"گشت"شدم یک لحظه


تااگرهم شده با چنگ و دندان بخرم...


که به خود آمده،دیدم به سرش شالی نیست!


به کجا میروم اینگونه شتابان! بخرم!


نکند دوره چهل سال عقب برگشته


یا که من آمدم از عهد رضاخان بخرم!


باتعجّب و کمی دلهره گفتم ؛بانو!


بهرتان روسری اندازه ی " روبان"! بخرم؟


گفت؛ با لحن زنانه " برو گم شو عوضی"!


پسر "مش صفرم"!، آمده ام نان بخرم!!! 


«محمدحسین بهدانی»




https://telegram.me/kashkoolebirjandi

نظرات 1 + ارسال نظر
یک دوست یکشنبه 12 اسفند 1397 ساعت 11:07

آقای مثلا محترم
چرا شعر دزدی میکنی
این شعر سروده استاد یدالله طاهری هست
کمی آدمیت برای شما آرزو میکنم

سلام
شرمنده که دیر نظرتون و دیدم
خوشحالم که این شعراینقدر خوب بوده که استادی که نمی شناسم شون به خودشون زحمت دزدیدن شو دادن
کمی تحقیق کنید
بعد قضاوت
موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد