کشکول بیرجندی

شعر و گویش بیرجندی

کشکول بیرجندی

شعر و گویش بیرجندی

شهر من

شهرمن گرچه کویریست ولی آباداست

عشق من پرسه ی شبهای رحیم آباداست

گرچه یک قطب تجاریست مدرس امّا

دردل شهرچونان منطقه ای آزاداست

نرخ اجناس نجومی وفقط بهرخرید

باکلاسیش!دلیل همه ی افراداست

قیمت ملک دراصطبل علم بیشتراز

قیمت کاخ که نه موزه ی سعدآباداست

روزبازاروبه شب ازکرم جنس لطیف!

مهدانواع مدل یاخودعشق آباداست

دوش رفتم به تقاضای رفیقی که خودش

دیروقتیست بدین پرسه زدن معتاداست

دیدم اوراکه به اویک شبه دل دادم من

اوبه یک شب به همه اهل محل دل داداست

خاطرات من وشیرین رحیم آبادی

همه ازماه پرازحادثه ی خرداداست

شب جشنی که نه پیغام سیاسی دارد

که دلیلش فقط آن عرصه ی باداباداست

آن جوانی که همه زندگیش اندوه است

بی سبب نیست اگردرپی بزمی شاداست

سالها دادمن وجمله رفیقان این است

«آنکه البته به جایی نرسدفریاداست»

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد